به گزارش فرهنگ عجب شیر ، به اعتقاد قدیمی ها، عدد چهار اصل و ریشه طبیعت جاودانه است، لذا اولین چهارشنبه را منسوب به باد می دانستند و اعتقاد داشتند در آن روز باد خواهد وزید، دومین چهارشنبه منسوب به خاک، سومین به آتش و چهارمین به آب بود که در این زمان از یخ بستن خاک کاسته میشد و زمین نفس میکشید.
درعجب شیر چهارشنبه سوری موسوم به ‘ آخیر چارشنبه’ است که وجود واژه آخر در این ترکیب نشان می دهد مردم عجب شیر در اسفند ماه چهارشنبه های دیگری را نیز جشن می گرفتند که امروزه این رسم تقریبا به فراموشی کامل سپرده شده است. مطابق سنت های کهن و قدیمی مردم عجب شیر چهارشنبه هفته اول اسفند ماه را ‘چیله قووان’ یعنی هفته ای که چله زمستان را فراری می دهد یا یالانچی چارشنبه ( چهارشنبه دروغین) می نامیدند و با آیین هایی اتمام فصل زمستان را جشن می گرفتند. چهارشنبه هفته دوم اسفند ماه موسوم به ‘کوله چارشنبه’ یعنی چهارشنبه کوتوله بود و سومین چهارشنبه نیز ‘موشتولوقچی چارشنبه (پیام آور) نامیده می شد و چهارشنبه آخر را ‘ آخیر چارشنبه ‘ می گفتند که چهارشنبه آخری مهم تر از سایر چهارشنبه ها بود و جشن های بزرگی در آن برپا می شد. همچنین نامگذاری ۴ چهارشنبه در اسفند ماه به نوعی با رنگ های طبیعت نیز ارتباط دارد که رنگ های سفید، خاکستری، سیاه و سرخ از آن متبلور است. این چهارشنبه ها بین عموم مردم با نامهای موشتلقچی (خبرچی) کوله (کوتوله) قره (سیاه) و قزیل (چهارشنبه طلایی) نامیده می شوند که امروزه نیز به این نام ها معروف هستند. از میان تمام مراسم باقیمانده، آیین گسترده چهارشنبه آخر سال به عنوان یکی از رسوم نوروزی هنوز با حال و هوای قبلی برگزار می شود.
یکی از مهمترین آداب این روز، فرستادن خنچه ای از هدایا به همراه نقل و شیرینی و آیینه برای تازه عروس ها است که در این روز خانواده داماد و فامیل های آنان، خنچه ای رنگارنگ را به خانه تازه عروس فرستاده و این روز را با هدیه به عروس جشن می گرفتند.
شال اندازی(شال ساللاماق) یکی دیگر از آداب چهارشنبه سوری در عجب شیر است به این ترتیب که بعد از مراسم افروختن آتش، جوانان بر بام خویشان و همسایگان رفته و دستمالی را از پنجره و در روستاها از روزن بام ها به درون آویزان میکردند و صاحبخانه تعدادی گردو، بادام و یا تخم مرغ رنگ کرده به دستمال می بست و می گفت ‘چک الله مطلبین وئرسین ‘ ( انشالله به آرزوی خود می رسی).
رسم آتش روشن کردن و پریدن از روی شعله های آتش و خواندن سرودها و اشعاری به هنگام اجرای این آیین نیز در عجب شیر رایج بوده که هنوز نیز ادامه دارد. “آتیل باتیل چارشنبه – بختیم آچیل چارشنبه” و ‘ دردیم، بلام بو اوددا قالسین – باش آغریم، دیش آغریم بوردا قالسین’ از جمله شعارهایی است که در موقع پریدن از روی آتش گفته می شود و معنی آن همان ‘ سرخی تو از من و زردی من از تو’ می باشد.
در بعضی خانههای روستایی عجب شیر نیز رسم است که اسپندی دود کرده در دو طرف در خانه می ریزند تا اهل خانه از چشم حسود و بیگانه در امان باشند.
در بعضی از مناطق بعد از پریدن از روی آتش، باز هم با باورها و رسوم مختلفی رودر رو می شویم. برای مثال دخترها بعد از پریدن از روی آتش موقعی که به خانه برمی گردند کفشهایشان را درمی آورند و به طرف آستانه در خانه پرت می کنند. اعتقاد و باور بر این است که اگر پاشنه کفش ها به طرف منزل باشد آن سال به خانه بخت خواهند رفت.
در بعضی مناطق بعد از پریدن از روی آتش بر روی یک بیل یا یک پارو سوار می شوند و مثل اسب به سواری کردن با آن می پردازند. از کسی که بر روی پارو سوار شده می پرسند کجا می روی و او هم نام جایی که آرزو دارد در سال جدید برود، بر زبان جاری می سازد.
در برخی روستاهای منطقه هنوز رسم رفتن به سر چشمه و آب تازه آوردن باقی است، در گذشته نه چندان دور برای این روز مردم لباس های تر و تمیز و تازه خود را می پوشیدند و کوزه تازه ای که در بین اقلام خرید چهارشنبه قرار داست از آب تازه پر می کردند و چایی صبحانه روز چهارشنبه شان از همان آب تهیه می شد.
در سه شنبه ها روستاییان برای خرید چهارشنبه سوری به شهر می آمدند چون صبح زود که کنار نهر آب می رفتند کوزه هایشان را پر کنند(تزه کوپه سرین سو ) و چون امکان ایاب و ذهاب نبود تا در روز چهارشنبه بیایند مجبور بودند از روز سه شنبه خودشان را به شهر برسانند.
شهری ها به ۳شنبه ها (کئدیلر چرشنبه سی )میگفتند (کئدیلر چرشنبه نی گئدیلر بیزیده پیس اورگه دیلر).در عجبشبر مخصوصا در شیشوان یک رسمی بود (آت چاپیتماخ و پیلته آخیتماخ) در این رسم عصر دخترها دسته جمعی در کنار قلعه چای می رفتندو فتیله های خودشان را بر روی اب شناور کنند .(فتیله یک پیاله کوچکی که از گل یا فضولات گاو درست می کردند توی آن روغن گرچک می ریختند ) توی همان روغن فتیله ای می گذاشتند .بعد فتیله را روشن کرده روی آب می گذاشتند.اعتقاد داشتند اگر ۷ قدم فتیله او در آب شنا کند خاموش نشود بخت او باز می شد همان سال به خانه بخت می رود .گاهی بعضی از پسر هابرای اینکه دختر ها را عصبانی کنند از آن طرف رودخانه(خرمنگاه) سنگی پرتاب می کردند فتیله یکی را خاموش می کردند.
ارسال دیدگاه